در چیستی بنیاد گرایی دین
این تعریف از دین به یک نکتهى مهم دومى نیز اشاره دارد: دین نظامى از اعتقادات و مناسک است. بنابراین دین داراى یک ایمان و علم است و همهنگام از یک کِردمان (praxis) زندگى برخوردار است که این ایمان را بوسیلهى مناسک معین دینى به جاى مىآورد. امر سومى نیز هست که نباید از نگاه دور داشت: چنین ایمانى و چنین کِردمانى گروهى از انسانها را به یکدیگر نزدیک کرده و ایشان را به شکل جماعتهاى مذهبى و کلیسایى پیوند مىدهد که در مقیاسى بزرگتر در ادیان شاهد آن هستیم. تعریف دین ـ جامعهشناسیک را مىتوان به سهولت به توصیفى یزدانشناسانه (تئولوژیک) از دین برگرداند: بر این اساس ضامن معناى زندگى بطور عام خداوند یا خدایان و یا دیگر قدرتهاى مقدس و بَرین هستند. طبیعى است که براى فهم معنا ـ پاسخ دینى اهمیت ویژه دارد که ما با یک خداتصویر یکخدایى سروکار داشته باشیم یا چندخدایى. سرچشمهى علم دینى یا ایمان ـ به زبان یزدانشناسانه ـ نهفته در خود انسانهاى مذهبى نیست. از این رو اغلب ادیان رجوع مىکنند به یک اعلان آفریده یا وحى خداوند یا وحى خداوندان. بنابراین انسانهاى دینى بدنبال هر ایمانى نیستند، بلکه براى ایشان مسئله بر سر ایمان راستینى است که خدا یا خدایان مورد ستایش ایشان آن را روا و مجاز دانسته است. در این رابطه سخن از درستایمانى» (orthodoxy) در دین مربوطه مىرود. منظور از درستایمانى نامیدن رایج یک گروه مذهبى درون یک دین نیست، بلکه درستکیشى هواداران در ایمان و علم دینى است. کِردمان مذهبى در زندگى روزمره نیز امرى اختیارى نیست، بلکه اغلب برآیند یک سنت دیرین و مقدس است. گاه کِردمان مذهبى، خود بخش بنیادین وحى است، گاه قدمت سنت چند صدساله اصالت این کِردمان و تطابق آن بر اعتقادات دینى را تأیید کرده و بدان قداست بخشیده است. همانگونه که درستدینى» (orthodoxy) علم راستین و ایمان راستینِ دین را تضمین مىکند، درستکِردارى» (orthopraxy) نیز ضامن عمل راستین و مجاز در جامعهى دینى است. در پى مبانى و شالودههاى دین و ادیان را که براى مفهوم ما از دین حائز اهمیت است، یکبار دیگر جمع مىبندیم: ـ ادیان نظامهاى معنایى هستند ـ خداـ انگارههاى ادیان ـ ادیان به مثابهى نظامهاى وحیانى ـ روایتِ نوشتارى وحى (انجیل، قرأن) ـ روایتِ گفتارى/نقلى وحى (سنت) ـ درستایمانى دین بهمثابهى ایمان راستین ـ درستکِردارى دین بهمثابهى کِردمان درست در زندگى روزمره. در پى مىکوشیم این بنیادها(مبانى و شالودهها)ى دین، بعبارتى بنیادهاى ادیان و کلیساهاى گوناگون را معیار کاوش خود قرار دهیم. به نظر مىآید در بنیادهاى نامبرده مهمترین آنها محفوظ و ملحوظ ماندهاند. در بررسى خود خواهیم دید که بنیادگرایى دینى در اصل مبارزهاى است بر سر همین شالودههاى بنیادین. ممکن است که جماعتهاى دینى، همانند بنیادگرایان آمریکا، بنیادها fundamentals را خود تعریف کنند ـ که در این صورت باید بررسید که این بنیادها واقعا تا چه اندازه با بنیادها و شالودههاى دین در تماس قرار مىگیرند ـ ، و یا اینکه باید اشاره کرد به بنیادهاى ضمنى و پوشیده و مبارزه در راه این بنیادها در ادیان، تا بتوان به درک ریشهاى گرایشها و خطرهاى بنیادگرایانه دست یافت. روشنسازى در این زمینه به معناى تعیین مرز میان بنیادگرایى دینى و دیگر مظاهر بنیادگرایانه در جامعه، دانش یا ت نیز هست. اغلب چنین است که ما از مظاهر بنیادگرایانهى هر یک از ادیان تحلیلى تاریخى، روانشناختى، ى، فرهنگى و غیره ارائه مىدهیم. ولى در واقعیت، ما اغلب با یک تنازع پرمهم و ژرفناک سروکار داریم که ریشه در بنیادهاى واقعى آن دین مربوطه دارد. ۳. گرایشهاى بنیادگرایى در ادیان از تأملاتى که تا اینجا دربارهى دین مطرح کردیم، مىتوان برخى گرایشهاى و خطرهاى اساسى بنیادگرایىها را تشخیص داد که در دین و بطور کلى در هر یک از ادیان یافت مىشوند. در عمل برخى گرایشهاى اصلى بطور کلى با پدیدهى دین در ارتباط هستند و برخى دیگر با تفسیر و شکلگیرى بنیادهاى دین در ادیان گوناگون. بطور کلى مىتوان گفت که خطرها و گرایشهاى بنیادگرایانه ماهیت دین را همواره همراهى مىکنند: دین بهمثابهى گریزگاه دیدیم که دین مىخواهد پاسخى باشد به پرسش و تمنّا از پى معناى زندگى . ادیان نظامهاى معنا ـ پاسخ تجربهشده هستند. پاسخهایى که به پرسش از معناى زندگى داده مىشوند، پاسخىهاى قطعى و خدشهناپذیرند. آنکس که به پرسش از معناى زندگى پاسخ داده باشد، یقین دارد که پاسخ هم معتبر است و هم قطعى. اعضاى جماعتهاى دینى یقین دارند که دین ایشان معنا ـ پاسخ معتبر به پرسش از پى معناى زندگى را داده است. ولى انسان دینى و یا یک عضو جماعت دینى بطور معمول همهنگام در یک جهان سرشار از دگراندیشان زیست دارد. پس از قرار معلوم معنا ـ پاسخهاى گوناگونى ـ دینى، ایدهئولوژیک و یا نوعى دیگر ـ در این جهان امکانپذیرند. بنابراین مىتوان پرسید، انسان دینى نسبت به این دگرنگرىِ به هستى چه رفتارى خواهد داشت؟ رفتارى روادار یا خیر؟ این خطر همواره فرد مؤمن را تعقیب مىکند که پاسخى که او بدان یقین دارد و آن را قطعى مىشمارد را نه تنها براى خود معتبر بداند، بلکه پهنهى اعتبار آن را به دگراندیشان و مؤمنان دیگر ادیان گسترش داده و به ایشان تحمیل کند. بطور کلى، دین در خطر مطلق شمردن پاسخهاى خود است.
در کتاب اسپیلکا آمده است ؛(تاکیید اخیربر تکامل و وراثت ج، به همراه پژوهش درباره تحریک مغزی به نهضتی انجامیده است که مدعی است بخش اعظم رفتار انسانی ما را ژن ها از پیش تعیین کرده اند تاکیید داروین بر انطباق و انتخاب طبیعی شماری از زیست شناسی در روانشناسان تکاملی را متقاعد کرده است که توجه خود را به تعیین ارثی رفتار پیچیده انسان معطوف کنند وضع فعلی این سوال را پیش می آورد که آیا ما پیش ساخته ایم ؟ سپس گام کوتاهی لازم است تا بپرسیم آیا ما برای دین طراحی شده این نیو برگ اظهار می دارد ؛تا وقتی مغز ما چنان ساخته می شود که هست ، خدا هم جایی نخواهد رفت . داکویلی و نیوبرگ ، دید گاه خود را الاهیات اعصاب می نامند این کوشش در راستای کار پیشین آنها تا حد زیادی نظری است آنها اساسا ارتباط مستقیمی میان دین وجنبه های فاعلی از زیست شناسی قائل اند ، موضوعی که ماباان مخالفیم مقدار زیادی از پژوهش های اخیر نشان می دهد که وقتی کسی دعا می کند یا دچار تجربه های دینی می شود ساختار های گونا گون مغز او فعال می شود این برسی ها صرفا نشان میدهند که مغز چنان که در کل رفتار دخیل است ، در نواحی شناختی ، عاطفی یا حرکتی نیز دخیل است . لیکن تأکید نمی کنند که این فعالیت عصبی اختصاصا برای دین پدید می آیید یا صرفا ویژه کار کرد های مذهبی است این عرصه پژوهشی مستم صلاحیت و احتیاط فراوان ، غلبه بر اشتیاق و پسند شخصی است هنوز بسی دور از آنیم که زیست شناسی را کلید نهایی فهم و مذهب به شمار او یییم )
منبع ؛ خبر گذاری دویچه وله فارسی
وکتاب روانشناسی دین بر اساس رویکرد تجربی اسپیلکا ص۸۸
درباره این سایت